تذکار

______حضرت امام هادی علیه اسلام______ هر که بر طریق خداپرستی محکم و استوار باشد مصائب دنیا بر وی سبک آید گرچه تکه تکه شود. تحف العقول صفحه‌ی 511

تذکار

______حضرت امام هادی علیه اسلام______ هر که بر طریق خداپرستی محکم و استوار باشد مصائب دنیا بر وی سبک آید گرچه تکه تکه شود. تحف العقول صفحه‌ی 511

تذکار

جوانان عزیز!
کشور مال شما است، فردا مال شما است،
امروز هم مال شما است؛
بدانید شما اگر در میدان باشید،
شما اگر با ایمان به خدا و توکل به خدا حرکت کنید،
شما اگر باور به خود داشته باشید،
آمریکا و بزرگ‌تر از آمریکا هیچ غلطی نمی‌توانند بکنند.

(امام خامنه‌ای، حرم مطهر رضوی/
یکم فروردین "اقتصاد مقاومتی؛ اقدام و عمل")


طبقه بندی موضوعی

آن‎ها در باطل خود متحدند و شما در حقتان پراکنده!

چهارشنبه, ۵ شهریور ۱۳۹۳، ۰۷:۵۰ ب.ظ

به حضرت علی (علیه السلام) خبر دادند که گروهی از لشکر معاویه، به شهر انبار(یکی از شهرهای مرزی عراق) وارد شده اند و فرماندار آن حضرت را- که حسان بن حسان نام داشت- کشته اند. امام(علیه السلام) خشمگین شدند و حرکت کردند. به گونه ای که عبایشان به روی زمین کشیده می­‎شد! تا به نخیله (لشکرگاهی در نزدیکی کوفه) رسیدند و مردم به دنبال حضرتش حرکت کردند... . امام(علیه السلام) بر بلندی ای قرار گرفتند و پس از حمد و ثنای الهی و درود بر پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) خطبه‎­ای ایراد نمودند که در بخشی از آن چنین آمده است:

 آگاه باشید! من، شب و روز، پنهان و آشکار، شما را به مبارزه با این گروه (معاویه و حاکمان شام) فرا خواندم و گفتم پیش از آن که آنها با شما نبرد کنند، با آنان بجنگید (و به استقبال آنها به بیرون مرزها بروید) به خدا سوگند! هر زمان، قوم و ملّتى در درون خانه اش، مورد هجوم دشمن قرار گرفته، ذلیل و خوار شده است، امّا شما، هر کدام، مسؤولیت را به گردن دیگرى انداختید و دست از یارى هم برداشتید تا آن که مورد هجوم پى درپى دشمن واقع شدید و سرزمین‎هایتان از دست رفت. (اکنون بشنوید یکى از فرماندهان لشکر غارتگر شام) اخو غامد (سفیان بن عوف ـ از قبیله بنى غامد ـ) به شهر انبار، حمله کرده و لشکر او، وارد آن شهر شده اند و حسّان بن حسّان بکرى (فرماندار و نماینده من) را کشته و مرزبانان شما را از آن سرزمین بیرون رانده است. به من خبر رسیده است که یکى از آنها، به خانه زن مسلمان و زن غیر مسلمان دیگرى که در پناه اسلام جان و مالش محفوظ بوده، وارد شده و خلخال و دستبند و گردن بندها و گوشواره هاى آنان را از تنشان بیرون آورده است، در حالى که هیچ وسیله اى براى دفاع از خود، جز گریه و زارى و التماس نداشته اند! آنها (بعد از این همه جنایات)، با غنائم فراوانى، به شهر و دیار خود بازگشته اند بى آن که حتى یک نفر از آنان آسیب ببیند یا خونى از آنها ریخته شود. اگر به خاطر این حادثه (بسیار دردناک)، مسلمانى از شدّت تأسّف و اندوه بمیرد، ملامتى بر او نیست، بلکه به نظر من، سزاوار است.


و در فرازی دیگر از این خطبه حضرت چنین می­‎فرماید:


فَیَا عَجَباً! عَجَباً ـ وَ اللهِ ـ یُمِیتُ القَلْبَ وَ یَجْلِبُ الْهَمَّ مِنِ اجْتِمَاعِ هؤُلاَءِ القَوْمِ عَلَى بَاطِلِهمْ، وَ تَفَرُّقِکُمْ عَنْ حَقِّکُمْ! فَقُبْحاً لَکُمْ وَ تَرَحاً، حِینَ صِرْتُمْ غَرَضاً یُرمَى: یُغَارُ عَلَیْکُمْ وَ لاَتُغِیُرونَ وَ تُغْزَوْنَ وَ لاَتَغْزُونَ، وَ یُعْصَى اللهُ وَ تَرْضَوْنَ

شگفتا، شگفتا! به خدا سوگند قلب را مى میراند و غم و اندوه را (به روح انسان) سرازیر مى کند که آن‎ها (شامیان غارتگر) در مسیر باطل خود، چنین متّحدند و شما، در طریق حقّتان، این گونه پراکنده و متفرّق! روى شما زشت باد! و همواره غم و اندوه قرینتان باشد! چرا که (آنچنان سستى و پراکندگى به دشمن نشان دادید که) هدف تیرها قرار گرفتید، پى درپى به شما حمله مى‎کنند و شما به حمله متقابل دست نمى‎زنید! با شما مى‎جنگند و شما با آنها پیکار نمى‎کنید! آشکارا، معصیت خدا مى شود و شما، (با اعمال نادرستتان) به آن رضایت مى‎دهید!

هر گاه، در ایّام تابستان فرمان حرکت به سوى دشمن را دادم، گفتید: «اکنون، شدّت گرما است; اندکى ما را مهلت ده تا سوز گرما فرو نشیند!» و اگر در زمستان، این دستور را به شما دادم، گفتید: «اکنون، هوا فوق العاده سرد است; بگذارید سوز سرما آرام گیرد.» ولى همه این‎ها بهانه‎هایى است براى فرار از گرما و سرما. جایى که شما از سرما و گرما (این همه وحشت دارید و) فرار مى‎کنید، به خدا سوگند! از شمشیر (دشمن) بیشتر فرار خواهید کرد!

برگرفته از شرح نهج البلاغه «پیام امام امیرالمومنین(ع)» جلد دوم، خطبه‎ی 27، نوشته‎ی آیت الله مکارم شیرازی.


و اما چند سوال ...

* آیا امروز کشور و ملت ما (در داخل) مورد هجوم و تاخت تاز فرهنگی نیست؟! آیا این امر سبب ذلت و خواری نیست؟

* آیا ما قبل از هجوم آماده‎ی نبرد و پیشگیری هستیم یا پس از غارت توسط دشمن حداکثر کاری که می‎کنیم افسوس است؟!

* چه قدر در نبرد فرهنگی یکدل و هماهنگ هستیم؟! چه قدر مسئولیت پذیر هستیم؟!

* آیا ربودن زیور حیا و عفت از زن‌ها و دختران و غیرت از مردان و پسران کمتر از ربودن یک تکه خلخال است؟!!

* آیا در جامعه‎ی ما آشکارا معصیت خدا نمی‎شود؟!!! و ما با سکوت خود و بی‎تفاوتی به نافرمانی خدا رضایت نداده‎ایم ؟!!

* و یا این که مفاهیم «جنگ»، «تهاجم»، «فرهنگ»، «غیرت دینی» و ... اصلا وجود خارجی ندارند؟!
* و یا این که تنها نام خود را شیعه و پیرو مولا  و منتظر فرزندش گذاشته‎ و با بهانه‎های کوفیانه سر خود را گرم کرده‎ایم؟

  • ۹۳/۰۶/۰۵
  • تذکار

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی